طراحی سایت

قالب وبلاگ

خانه شعری و هنری (راد)

طراحی سایت


خانه شعری و هنری (راد)
 
شعر و هنر
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

***
پیمان معادی
متولد : ۱۳۴۹- نیویورک - ایالات متحده آمریکا
بازیگر، نویسنده فیلمنامه، کارگردان

نویسنده فیلمنامه فیلم‌های :


- آواز قو (۱۳۷۹)

۲ - عطش (۱۳۸۰)
۳ - کما (۱۳۸۲)
۴ - کافه ستاره (۱۳۸۴)
۵ - شام عروسی (۱۳۸۵)
۶ - برف روی کاج‌ها (۱۳۹۰)

بازیگری :


۱- درباره الی (۱۳۸۷)

۲- جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹) (برنده خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد از جشنواره برلین))
۳- تئاتر خشکسالی و دروغ (۱۳۹۰)

کارگردانی :


برف روی کاج‌ها (۱۳۸۹)


تحصیلات : مهندسی متالورژی- دانشگاه آزاد کرج


***


اصغر فرهادی عزيز


از زمان بازگشتم از مراسم گلدن‌گلوب و حلقه منتقدان لس‌آنجلس که همراه با تو و فيلم‌مان در آن حاضر بودم، می‌خواستم اين نامه را بنويسم؛ اما تلاش برای آماده شدن فيلم اولم «برف روی کاج‌ها»، مجال مناسبی باقی نگذاشت.

در مراسم پايانی جشنواره فجر، وقتی فيلمم جايزه بهترين فيلم از نگاه مردم را می‌گرفت، ياد تو افتادم. تو که هميشه قدردان مردم سرزمينت، سرزمين‌مان، بودی و هستی؛ و با خودم گفتم حالا وقت اين نامه است. به‌خصوص که کمتر از ۱۰روز ديگر به برپايی مراسم اسکار مانده؛ و خواهم گفت ربط اين ماجرا با آن ياد و ارزش مردم و نظرشان چيست.
يکی از خطاهای ديد آدمی، اين است که وقتی چيزی را از نزديک تجربه می‌کند، متوجه عظمت آن نمی‌شود. سفر و تجربه‌های اخيری که با ديدن و شنيدن واکنش‌های مختلف نسبت به «جدايی نادر از سيمين» در کنارت داشتم، به تلاشم برای اينکه دچار اين خطای ديد نشوم، بسيار کمک کرد. مطمئنم خيلی از مردم ايران از خواندن اين واکنش‌ها شادمان خواهند شد. خصوصا در روزهايی که عده‌ای تلاش دارند، موفقيت‌های اين فيلم را به دلايل واهی به سياست ربط دهند و همين انگيزه برای من کافی است تا اين نامه را بنويسم و منتشر کنم.
واکنش‌های ديگری هم که پيش می‌آيد، ممکن است حرف‌هايی را در پی داشته باشد که چندان اهميتی ندارد. از قديم می‌گفتند هميشه بدتر از اين‌که پشت سرت حرف بزنند، اين است که پشت سرت هيچ حرفی نزنند!
همان اوايل سفر اخير، وقتی محمود کلاری که در شرق آمريکا و در تجربه تحسين شدن فيلم در حلقه منتقدان نيويورک همراهت بود، در تماس تلفنی به من گفت که تجربه بسيار عجيبی در مورد اين فيلم در انتظارمان است، به قدر کافی تعجب کردم.
کلاری می‌گفت نکته اساسی اين است که ما با سينما زندگی کرده‌ايم و سال‌های سال فيلم و مراسم سينمايی را ديده‌ايم؛ و حالا به خودمان می‌گوييم قرار است بعضی از نام‌های بزرگ را در اين‌گونه مراسم ببينيم، در حالی که اين بار در کمال تعجب، آنها منتظرند تا ما را ببينند! و اين خاصيت فيلم‌های بزرگ است.
تجربه‌های قبلی البته ميزان تعجب يا هيجان آدم را از اين واکنش‌ها کمتر می‌کند. اما هرگز آن را از بين نمی‌برد. حس پشت حرف کلاری را بعدا ذره‌ذره لمس کردم. وقتی وودی آلن که هميشه در نظرم سرچشمه خلاقيت بوده، به واسطه خواهرش برايت پيغام داده بود که طبق معمول نمی‌تواند - يا نمی‌خواهد - به مراسم بيايد ولی دوست دارد در نيويورک ما را ملاقات و درباره فيلم صحبت کند، تازه فهميدم آنچه از قول او درباره فيلم شنيده بودم، چه معنايی داشت: آلن گفته بود سال‌ها بود نه‌تنها از سينمای ما، بلکه به‌طور کلی از سينما انتظار نداشته که در اين دوران بتواند چيزی بيافريند که چنين تاثيری روی او بگذارد!
وقتی توماس لانگمن پسر کلود بری، کارگردان و تهيه‌کننده مشهور و تازه درگذشته فرانسوی که خودش تهيه‌کننده فيلم آرتيست و برنده انبوهی جايزه است، می‌گفت همه دارند از محصول من تعريف می‌کنند اما وقتی فيلم تو را ديدم، آرزو کردم که کاش من آن را تهيه کرده بودم، همه چيز داشت معنای کامل‌تری پيدا می‌کرد.
وقتی براد پيت می‌گفت شب قبل از برگزاری جلسه مطبوعاتی گلدن‌گلوب، دی‌وی‌دی جدايی نادر از سيمين را در دستگاه گذاشته‌اند و در ميانه‌های همان صحنه دادگاه اول فيلم، آنجلينا جولی با ديدن آن جدل زناشويی فيلم را نگه داشته، متاثر شده، فاصله‌ای انداخته و بعد از چند لحظه باز تماشا را ادامه داده‌اند، اطمينانم بيشتر شد وقتی آنجلينا جولی درباره کار بعدی‌ات پرسيد و ساده و راحت درخواست کرد که در فيلمت بازی کند و در پاسخ حرفت که گفتی شخصيت زن فيلمت فرانسوی زبان است و گفت تا آن تاريخ می‌تواند زبان فرانسه ياد بگيرد، من غرق در غرور شدم.
وقتی مريل استريپ درباره جزييات کارگردانی يا بازی صحنه‌های مختلف فيلم می‌پرسيد و با اشتياق گفت دوست دارد با تو کار کند، وقتی استيون اسپيلبرگ گفته بود که اعتقاد دارد جدايی نادر از سيمين با فاصله زياد بهترين فيلم امسال دنياست، وقتی ديويد فينچر نيم‌ساعت وقت گذاشت تا با تو حرف بزند و نظرهايش را بگويد، وقتی چند سينماگر سرشناس می‌گفتند که فيلم را نديده‌اند اما تعريف‌های زياد فرانسيس فورد کوپولا را درباره آن شنيده‌اند و خيلی کنجکاوند، وقتی الکساندر پين که خودش گلدن‌گلوب فيلم و کارگردانی را گرفت فقط به دليل علاقه به فيلم تو در طول آن روزها به يکی از نزديک‌ترين دوستان هم صحبت‌ات بدل شده بود و در هر دو مراسم گلدن‌گلوب و حلقه منتقدان لس‌آنجلس می‌گفت در طول حرف‌هايت روی صحنه سعی می‌کرده انرژی مثبت به سمت تو بفرستد. وقتی ديگرانی که مجاز نيستم نام‌شان را بياورم، از فيلمت به عنوان يکی از محبوب‌ترين‌های فهرست شخصی‌شان در دو، سه سال اخير ياد می‌کردند، تازه درست دستگيرم شد که فيلم در دل آدم‌هايی که سالی ده‌ها فيلم بزرگ و تاثيرگذار می‌بينند يا يکی‌، دوتايش را هر سال می‌سازند، چه مرزهايی را درنورديده و چه قله‌هايی را فتح کرده است.
در مراسم برگزيدگان منتقدان آمريکا (Critics’ Choice Award) که باب ديلن بزرگ قطعه جديد بسيار زيبايی را روی صحنه اجرا کرد، ما از لذت شنيدن و ديدن اجرايش حرف می‌زديم و به ما گفتند اگر می‌دانستيد خود باب درباره فيلم‌تان با چه لذتی حرف می‌زد، چه می‌گوييد. و اين تازه بخشی از آن چيزی است که من شنيدم و ديدم. باقی‌اش بماند برای روزگاری ديگر، مخصوصا داستان تو و رابرت دنيرو که اميدوارم آقای کلاری روزی تعريفش کند.




ادامه مطلب


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: <-TagName->
.: Weblog Themes By Pichak :.



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1636
بازدید دیروز : 114
بازدید هفته : 1907
بازدید ماه : 45293
بازدید کل : 356056
تعداد مطالب : 793
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد جملات شریعتی

آمار سایت

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
خطاطي نستعليق آنلاين
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک
 تماس با ما

کد تماس با ما