بانوی گریه خیز غزل های من ،سلام
باز آمدم سراغ تو با یک خیال خام
" لبخند روی صورت تو زخم کهنه ای است "
حتی خیال خنده ی شوقت به من حرام ...
من درد می کنم به خدا توی آینه
مثل زنی که پر شده تصویرش از جذام
دارد کلاغ پیر دلم گریه می کند
بین کبوتران تو بالای پشت بام
دارم به انتهای خودم فکر می کنم
در بیت های بعدی این شعر ناتمام
بر سنگ قبر این غزل داغِ یخ زده
باید که نقطه چین بگذارم به جای نام
بانو مرا ببخش خداحافظی نکن
از نو بگو دوباره پرستوی من سلام
پرستو عسگر
دارد کلاغ پیر دلم گریه می کند
بین کبوتران تو بالای پشت بام
دارم به انتهای خودم فکر می کنم
در بیت های بعدی این شعر ناتمام
بر سنگ قبر این غزل داغِ یخ زده
باید که نقطه چین بگذارم به جای نام
بانو مرا ببخش خداحافظی نکن
از نو بگو دوباره پرستوی من سلام
پرستو عسگر
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: